بدون عنوان
السلام علی الرضیع الصغیر
گاه ابر و گاه باران میشوم
گاه از یک چشمه جوشان میشوم
گاه از یک کوه میآیم فرود
آبشار پرغرورم گاه رود
گاه قطره، گاه دریا میشوم
گاه در یک کاسه پیدا میشوم
روز و شب هر گوشه کاری میکنم
باغها را آبیاری میکنم
نیست چیزی برتر از من در جهان
زندگی از آب میگیرد نشان
گرچه آبم، روزی اما سوختم
قطره تا دریا سراپا سوختم
تشنهای آمد لبش را تر کند
چاره لبتشنهای دیگر کند
تشنهای آمد که سیرابش کنم
مشک خالی داد تا آبش کنم
تشنه آن روز من عباس بود
پاسدار خیمههای یاس بود
خون عباس علمدار رشید
قطره قطره در درون من چکید
داغی آن خون دلم را سوخته
آتشی در جان من افروخته
چشمهایم خواب، موجم خفته باد
آبی آرامشم آشفته باد
آب هستم؟ وای من مرداب به
زندگی بخشم؟ نه، مرگ و خواب به
وای بر من، وای بر من، وای دل
مانده در مرداب حسرت پای دل
پیچ و تاب رودم از درد دل است
برکه ازا ندوه دل، پا در گل است
گریه من، شرشر باران شده
غصهام در گریهها پنهان شده
دود داغم ابرها را تیره کرد
آسمانها را سراپا تیره کرد
آب اگر شد اشک چشم از شرم شد
از خجالتشور و تلخ و گرم شد
آب بودم، کربلا پشتم شکست
آبرویم رفت پستم، پست پست
حال از اکبر خجالت میکشم
از علیاصغر خجالت میکشم
امروز ۱۱ آذرماه مصادف با ۶ محرم روزجهانی حضرت علی اصغر وروز شهادت اوست.
امروز درسا کوچولو برای اولین بار در زندگیش وارد یه مکان جدیدی شد. جاییکه همه کوچولوهای شیرخوارشون رو آورده بودن برای عزاداری برای حضرت علی اصغر شیرخواره شهید کربلا.
همایش حضرت علی اصغر بود و بچه ها همه بالباسهای سبز وسفید حضور داشتن. مراسم خیلی خوبی بود همه بچه هاشون رو روی دست بالا برده بودند و با چشم گرییون حاجت خودشون رو از حضرت علی اصغر طلب میکردن .
درسا از اینکه اینهمه نی نی کوچولو رو بالباسهای یک جور می دید خیلی تعجب کرده بود. هرچند آخر مراسم خوابش برد اما فکر میکنم دیگه وقتشه که اینجور مراسمها بره و از همین بچگی با معارف اهل بیت آشنا بشه.
یا علی اصغر حسین تمام بچه های مریض رو شفا بده.